بابالنگ دراز

ذهن من پرازحرفای نگفته و سناریوی نوشته نشدساونقد پره که نمیدونم چطوری خالیش کنمدلم میخاد برم یجا کجا؟؟بزا توصیفش کنمچشاتو ببند و بگو یکی واست بخونه غرق شو تو تصور جایی که دوسش داری من برا خودمو میگم ت بابالنگ دراز...ادامه مطلب

من یه بابا لنگ دراز داشتم خیلی مهربون بود واسش نامه مینوشتم برخلاف بابالنگ دراز جودی اون جوابمو میداد انقد حرفاش ارومم میکرد که نگوبا اینکه حرفاش حقیقت بود و اکثر حقیقتا تلخه اون بلد بود چجوری این دخت بابالنگ دراز...ادامه مطلب